صمیمانه با والدین قسمت 4
خیلی وقتها ما حس میکنیم درست ترین و منطقی ترین حرفهای ممکن رو به فرزندمون زدیم، اما در کمال تعجب میبینیم که نه تنها حرفمون رو نپذیرفت و قبول نکرد، بلکه اوضاع بدتر هم شد و یک جنگ قدرت تمام عیار راه افتاد.
مثلا ممکنه ما به فرزندمون بگیم: “ببین بقیه ی دوستات چقدر زود تکلیفشون رو انجام میدن ولی تو میذاری نصف شب کارهات رو تکمیل میکنی”.
در واقع ما داریم حرف درستی میزنیم. اما گاهی حرفها به جز درست بودن احتیاج دارن همدلانه هم باشن تا به عمق جون بچههامون نفوذ کنن و اثر مثبتی روی اونها بگذارن.
گاهی لازمه یک لحظه خودمون رو بگذاریم جای فرزندمون و ببینیم داره چی میشنوه؟ با چه لحنی میشنوه؟ داره از من به عنوان والد چه چهره ای میبینه؟ و بعد ببینیم همه ی این جملات و لحن صداها و حالتهای چهره بهش چه احساسی میده.
اون موقع است که خودمون میفهمیم جمله رو چجوری بگیم که هم درست باشه هم همدلانه.